شاعر: سالم سبزی


تو را با عشق پیوندی معماست
طلوع صبح لبخندت تماشاست

شکفته در حریم چشم‌هایت عشق
نگاهت مرغ طوفان بال دریاست

دلت گهواره آرامش و رؤیاست
و لب‌هایت ترنمگاه لالایی‌ست

مرا با خود ببر تا نشوه زار یاد
که آنجا جلوه‌های تو اهورایی‌ست

به صحرای جنونم می‌کشانی آه
مگر ای خوب رسم تو جنون زایی‌ست

دلم پر می‌کشد بر آستانت باز
مرا دریاب با چشمی که دریایی‌ست